تو دریایی ومن ساحل نشینی غرق،درفکر توام...
ای همه آرامشم،دریاب این غریق خسته در اندیشه خود را...
موج حسرتها شکسته قایق امید را....
سر بتابان روی من،که غرق امواج توام...
اندکی آهسته تر من حباب روی دریای خروشان توام...
و گرفتارم کرد...گل اندیشه درد...گل خوشبوی شقایق...گل درد...!!!
گل تنهایی شب....گل تبدار زمین...!!!
که در این شهر غریب....فکر تـــــــــــــو....همدم تنهاییش است...!!!